عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

زندگی یعنی...

سلام عشق مامان امروز چهارمین روز از کارمو گذروندم کار خوبیه اما خیلی خیلی وقتمو گرفته از 8:30 صبح میرم تا 5 بعد ازظهر. تازه بعد از ماه رمضون میشه تا 6! خلاصه میرسم خونه فقط میفتم از خستگی... اما کارمو دوس دارم اینکه به داوطلبا مشاوره میدمو اونا با مشورت من و متعاقبا تصمیمی که میگیرن سرنوشت یک عمرشون تعیین میشه هم حس خوبی در من ایجاد میکنه و هم مسئولیت سنگینی روی دوشم میذاره.یه راهنمایی اشتباه من میتونه کل برنامه ها و آینده یه آدمو خراب و مسیر زندگیشو عوض کنه و بالعکس.. بهرحال دارم تمام تلاشمو میکنم و واقعا انرژی و وقت میذارم. گاهی صبحا که میخوام برم نگاه بابایی تو دلمو خالی میکنه..اینکه با نگاهش میفهمم دلش میخواد بهم بگه نرو..م...
5 مرداد 1391

اولین روز کاری مامانی

سلام قشنگ مامان   فردا اولین روز کاریم تو موسسه هست! از ساعت 9 میرم تا 6 بعد از ظهر... فقط اومدم بگم به عشق تو و باباییه که اینقدر به زندگی امیدوارمو دلم میخواد پیشرفت کنم... برام دعا کن عزیزم فردا میامو تو همین پست برات میگم که روز اول چطور گذشت.امیدوارم همه چی خوب پیش بره... میبوسمت تا فردا.. من اومدممممممممممم... روز اول کار عالی بوووووووود همه چیز خوب بود.صبح ساعت 9 رسیدم موسسه رفتم داخل آقای جلیلی اومد و احوالپرسی کردیمو جامو بهم نشون داد.مستقر که شدم رییس از طبقه بالا تماس گرفت و بهم خوش آمد گفت و برام آرزوی موفقیت کرد. بعدشم آقای جلیلی اومدو یه کم فوت و فن کارو بهم گفت.درواقع امروز بیش...
1 مرداد 1391